Friday, December 19, 2008

مرگ همه هستی را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان می‌کند: نه توانگر می‌شناسد نه گدا نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می‌خواباند تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیداد‌ گری خود دست می‌کشند بی‌گناهان شکنجه نمی‌شوند نه ستمگر است نه ستمدیده بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده‌اند. چه خواب آرام و گوارای که روی بامداد را نمی‌بینند داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی‌شنوند. بهترین پناهی است برای دردها غم‌ها رنج‌ها و بیدادگری‌های زندگانی آتش شرربار هوی و هوس خاموش می‌شود همه این جنگ و جدال کشتار‌ها و زندگی‌ها کشمکش‌ها و خودستانی‌های آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرما و تنگنای گور فروکش کرده آرام می‌گیرد.

8 comments:

  1. سلام سعید جان
    آقا ما خیلی مخلصیم
    بلاگت خیلی قشنگه . ممنون که به ما هم سر زدی
    برنامه پنج شنبه هم عالی بود ازتو هم ممنون .
    خداحافظ.

    ReplyDelete
  2. سلام
    اللحساب با نام نیمه گمشده شیخ سعید (مسعودنیا) لینکت کردم
    بگو با چی لینکت کنم دوست داری .

    ReplyDelete
  3. کجایی ؟
    نیستی ؟ کمونیستی فمینیستی ؟

    ReplyDelete
  4. چه تمه قشنگی !

    ReplyDelete
  5. وبلاگت خیلی عالیه. مثل بقیه کارهات. موفق باشی

    ReplyDelete
  6. عوض شده اینجا...بهتر شده...چی بود اون قالب شیاه؟ آدم دلش میگرفت!

    ReplyDelete
  7. کجایین؟! نیستینا.
    به هرحال عیدتون مبارک

    ReplyDelete
  8. یه کم درباره زندگی بنویس

    ReplyDelete